همان چهار دقیقه ای که ...

همان چهار دقیقه ای که ...

همان چهار دقیقه ای که ...

همان چهار دقیقه ای که ...

همان چهار دقیقه ای که ...
همان چهار دقیقه ای که ...
ﺖﺒﺛ ﻩﺪﺷ ﺭﺩ ﺩﺎﺘﺳ ﻰﻫﺪﻧﺎﻣﺎﺳ ﺕﺭﺍﺯﻭ ﮓﻨﻫﺮﻓ ﺩﺎﺷﺭﺍ
تبلیغات در سایت ما تبلیغات در سایت ما تبلیغات در سایت ما
ﺕﺎﻋﻮﺿﻮﻣ
ﻮﻴﺷﺭﺁ
ﻰﻧﺎﺒﻴﺘﺸﭘ ﻦﻳﺎﻠﻧﺁ
ﺭﺎﻣﺁ
ﻥﺎﮔﺪﻨﺴﻳﻮﻧ
ﻰﺠﻨﺳﺮﻈﻧ
ﻮﺠﺘﺴﺟ
ﺪﻳﺪﺟ ﻦﻳﺮﺗ ﺐﻟﺎﻄﻣ
ﺕﺎﻧﺎﻜﻣﺍ ﻰﺒﻧﺎﺟ
ﺕﺎﻐﻴﻠﺒﺗ
قالب گراف
ﻥﺎﻤﻫ ﺭﺎﻬﭼ ﻪﻘﻴﻗﺩ ﻯﺍ ﻪﻛ ...

 

تمام عمر زندگانی من

چهار دقیقه است

شناسنامه ام چه دروغ ها که نمی گوید

همان چهار دقیقه ای که ...

چشم دوخته بودم به چشمهایت

و تو پلک هم که نمی زدی.

 

 منوچهر بلیده


تعداد بازديد : 490
چهار شنبه 18 / 9 / 1392 ساعت: 22:58
نویسنده:
نظرات(0)
می پسندم نمی پسندم
  • دسته بندی : شعر,,
ﻰﺘﻴﺑﻭﺩ ﺯﺍ ﻞﺿﺎﻓ ﻯﺮﻈﻧ


تعداد بازديد : 632
یک شنبه 15 / 9 / 1392 ساعت: 12:3
نویسنده:
نظرات(0)
می پسندم نمی پسندم
ﻒﻟﺯ ﻥﺎﺸﻳﺮﭘ (ﺮﻌﺷ)

 

زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم

بر این تکرار در تکرار پایانی نمی بینم

 

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم

ولی از خویش جز گردی به دامانی نمی بینم

 

چه بر ما رفته است ای عمر ؟ ای یاقوت بی قیمت !

 که غیر از مرگ گردنبند ارزانی نمی بینم

 

زمین از دلبران خالی ست یا من چشم و دل سیرم ؟

که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

 

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد

که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

 

{فاضل نظری}


تعداد بازديد : 624
جمعه 13 / 9 / 1392 ساعت: 1:40
نویسنده:
نظرات(0)
می پسندم نمی پسندم
ﻯﺍ (ﺮﻌﺷ)...ﻖﺸﻋ

 

ای عشق ٬ شکسته ایم٬ مشکن ما را
این گونه به خاک ره میفکن ما را
ما در تو به چشم دوستی می بینیم
ای دوست مبین به چشم دشمن ما را
ای عشق ٬ پناهگاه پنداشتمت٬
ای چاه نهفته! راه پنداشتمت٬
ای چشم سیاه٬ آه ای چشم سیاه
آتش بودی٬ نگاه پنداشتمت
ای عشق ٬ غم تو سوخت بسیار مرا
آویخت مسیح وار بر دار مرا
چندان که دلت سوخت بیازار مرا
مگذار مرا ز دست٬ مگذار مرا
ای عشق در آتش تو فریاد خوش است
هر کس که در آتش تو افتاد خوش است
بیداد خوش است از تو٬ وز هستی ما
خاکسترکی سپرده بر باد خوش است
ای دل به کمال عشق آراستمت
وز هر چه به غیر عشق پیراستمت
یک عمر اگر سوختم و کاشتمت
امروز چنان شدی که می خواستمت


تعداد بازديد : 642
شنبه 28 / 8 / 1392 ساعت: 11:28
نویسنده:
نظرات(0)
می پسندم نمی پسندم
  • دسته بندی : شعر,,
ﻖﺸﻋ ?...ﻪﻓﺮﺣﺪﻨﭼ

 

فدای صداقت اون بی سوادی که ازش پرسیدن عشق چندحرفه؟

گفت: چهارحرفه.

همه بهش خندیدند...

اما او زیر لب می گفت: "حسین " مگه چند حرفه؟!

التماس دعا     


تعداد بازديد : 936
دو شنبه 4 / 9 / 1391 ساعت: 20:38
نویسنده:
نظرات(0)
می پسندم نمی پسندم
ﺖﺴﻴﻟ ﺕﺎﺤﻔﺻ
تعداد صفحات : 59
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 59 صفحه بعد
ﻩﺭﺎﺑﺭﺩ ﺎﻣ
ﺐﻟﺎﻄﻣ ﻰﻓﺩﺎﺼﺗ
ﺩﻭﺭﻭ ﻥﺍﺮﺑﺭﺎﻛ
ﺖﻳﻮﻀﻋ ﻊﻳﺮﺳ
ﻝﺩﺎﺒﺗ ﮏﻨﻴﻟ ﺪﻨﻤﺷﻮﻫ
ﮏﻨﻴﻟ ﻥﺎﺘﺳﻭﺩ
ﻯﺎﻫﺪﻧﻮﻴﭘ ﻪﻧﺍﺯﻭﺭ
ﻪﻣﺎﻧﺮﺒﺧ
ﻦﻳﺮﺧﺁ ﺕﺍﺮﻈﻧ ﻥﺍﺮﺑﺭﺎﻛ